من و....(1)

























ساعت فراموشی

slm

این اولین پستی هس که میزارم بنا بر این میخوام از اول را رابطمون رو براتون بگم...

8ماه پیش بود که برای عید  نوروز به خونه ی بابا بزگ اینا رفته بودیم من که خیلی دوسش داشتم

شمارشو از توی گوشی دخمل داییم برداشتم و بهش s دادم اول رابطمون یکم چیستانی بود اما بعد

واقعا عشقی شد....

اینو داشته باشید تا بعد....

by..



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 17 آذر 1390برچسب:,ساعت 13:35 توسط یه دخمل عاشق...| |